دیشب دیگه فاجعه بود . اینو وقتی فهمیدم که ساعت 4 یا 5  بود که خوابیدم . نه اینکه داشتم درس میخوندم یا کتاب می خوندم یا حتی فیلم می دیدم . چون نمی تونستم بخوابم. از ساعت 1 که دیگه واقعا پتو رو هم کشیدم روی خودم که بخوابم تا خود 4 صبح نتونستم بخوابم . یه استرس نفهته پس ِ ذهنم منو بیدار نگه داشته بود . حتی یه تایمی احساس طپش قلب گرفتم و مجبور شدم بلند شم یه لیوان آب بخورم یه خرده شکلات خوردم قندم بیاد بالا . دیشب هی به خودم می گفتم " اصلا به من چه " ولی در نهایت من داشتم حرص می خوردم ؛ غصه می خوردم ؛ استرس می کشیدم . برای کی ؟ برای اطرافیانم . 

قبلا از ویژگی "ما  نشان ندهندگان "بودنم ؛ گفته بودم و حالا وقتشه از این ویژگی مزخرف هم رونمایی کنم و دیگه حجت رو بر خودم و شما تمام کنم . 

یه زمانی یه بنده خدایی بهم گفت "  خوش به حالت خواهر برادر نداری " و من با تعجب گفتم چرا ؟ گفت " دیگه حداقل غصه ی اونا رو نمی خوری." همون روز باید بهش می گفتم ؛ کجای کاری که من به شخصه و یک تنه دارم غصه و حرص و جوش همه اطرافیان ؛آشنایان دور و نزدیک رو هم می خورم حالا اون دو تا خواهر برادر نداشته اضافه است ؟ 

البته الان که فکر می کنم می بینم بهش گفتم ولی خوب نه با این ادبیات . 

دیشب هر بار که بالشت رو می چرخوندم تا شاید خنکی اون ور بالشت بتونه خوابم کنه و هر بار می گفتم " اصلا به من چه "بعد  تهش می دیدم عه هنوز دارم بهش فکر میکنم و حتی دغدغه های خودم اون قدری رفتن ته لیست که یادم رفته بود خودم کم دغدغه ندارم . 

و نکته ی ماجرا اینجاست که خودت تنهایی تو خلوت خودت داری این حجم و بار سنگین رو به دوش می کشی و می ری جلو ( ما حاملین حجم های ندیدنی ) و تنها مقصر قضیه خودتی ؛ نه هیچکس ِ دیگه. 

یا مثل نویسنده ای که نمی دونه عشق رو چطوری می نوشته

مثلا کمپین "دنبال نمی کنم "

یا مثلا " اصلا به من چه ! "

  ,یه ,رو ,؛ ,گفتم ,بخوابم ,به من ,من چه ,می گفتم ,اصلا به ,  دیشب

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبسایت رسمی دانلود انواع فایل و مقاله های کم یاب در سطح کشور مجله خبری قرآن هدایتگر است قیمت کولر اجنرال در بانه قیمت شیشه رنگی مطالب اینترنتی سایت تخصصی مهندسی معماری مرجع با حال ترین مدهای جی تی ای سن اندرس اينجا با ما باشيد happy-school